همشهری- پروانه بهرامنژاد: صدای تقتق عصاها در میان وزش نسیم صبحگاهی خنک و تکان برگ درختان، سکوت مسیر منتهی به کوهپایه را درهم میشکند و ناگهان همهجا پر میشود از نوای خندههای کوتاه و بلند دختران و پسران و مادران و پدران روشندلی که همراه عزیزانشان به دعوت مدیریت شهری به مجموعه تفریحی توچال در شمال تهران آمدهاند تا با هم یک روز متفاوت را سپری کنند. برخیشان هنگام پیادهروی سرعت عجیبی دارند و همراهانشان را جا میگذارند، تعدادی هم با آرامش هرچهتمامتر مسیر دوکیلومتری را قدم میزنند و در میانه راه، گاهی نفس تازه میکنند و مجددا مسیر را ادامه میدهند.
حال خوب زندگی
مادر وسط راه میرود و پسران او در سمت چپ و راستش. هرسه محکم یک دست همدیگر را گرفتهاند و پسرها با دست دیگر، عصای چهارتکهشان را. مادر میگوید: «پسرانم حضور در اجتماع را دوست دارند، چه برسد به پیادهروی در هوای مطبوع. مسیر را برایشان توصیف میکنم و آنها هم که قدرت تجسم بالایی دارند؛ پس مشکلی نداریم. همهچیز خوب است و در این هوای خنک روحیهشان هم بهتر میشود.» محمد پسر او هم حسوحالش را اینطور وصف میکند: «امروز روز ماست. ما را آوردهاند تا حالوهوایمان عوض شود و باید از هر فرصتی برای دریافت حال خوب زندگی استفاده کرد.»
ما مثل همیم
در سراسر مسیر پیچدرپیچ منتهی به ایستگاه یک توچال، تا چشم کار میکند جمعیت عصابهدست دیده میشوند که پرنشاط در کنار سایر مراجعهکنندگان راه میروند و حسوحال خوبی دارند. در میان آنها بانوی جوانی که همراه خالهاش به مراسم پیادهروی نابینایان و کمبینایان پایتخت آمده و در نیمههای راه زیر سایه کاج استراحت میکنند، توجهمان را جلب میکند. پریسا میگوید: «هرکاری برای ما بکنند خوب است و از آن استقبال میکنیم. بالاخره پذیرفتهایم که شرایط مردم عادی را نداریم؛ ولی همین که ما را جایی میآورند که مردم عادی تفریح میکنند و کنارشان هستیم، حس خوبی دارد. انگار با هم فرق نداریم و مثل همیم.»
حال خوب ساختنی است
حمید صاحب، مدیرکل سلامت شهرداری تهران هم بهعنوان متولی برنامه و میزبان اصلی که قدمبهقدم با این گروه ۹۰۰نفری همراهی میکند، میگوید: «در حال حاضر خدمات مختلفی در سرای محلههای مناطق ۲۲گانه شهرداری به افراد معلول و بهویژه به نابینایان و کمبینایان ارائه میشود. این افراد به همان اندازه که به مناسبسازی معابر برای رفتوآمد کمدردسرتر نیاز دارند، به مناسبسازی فرهنگی و پذیرش از طرف سایر افراد جامعه و شهروندان هم نیاز دارند و ما با گسترش خدمات به این افراد بهدنبال تحقق اهدافی اینچنینی هستیم. همه باید دست به دست هم دهیم تا حال یکدیگر را خوب کنیم؛ چراکه حال خوب ساختنی است.»
استیج شادی و بازی فکری
۲ساعتی از آغاز پیادهروی میگذرد و شرکتکنندگان به بخش برنامههای فرهنگی مراسم میرسند که درست جنب پارکینگ ایستگاه یک برپا شده است. جایگاه (استیج) بادکنکآراییشده را رو به کوه و مسیر تلهکابین قرار دادهاند و در مقابلش هزار صندلی چیدهاند که لابهلایشان صندلی خالی بهسختی دیده میشود. مجری و همه دستانداراکان از گروه نابینایان یا کمبینایان هستند و برنامههای شاد برای شرکتکنندگان تدارک دیدهاند. در سوی دیگر استیج هم میزهای اجرای مسابقه و بازیهای فکری مختص این افراد و غرفه پذیرایی برپاست. بخش بازیهای فکری همراه با جایزه طرفداران خاص خودش را دارد و شرکتکنندگان در گروههای سنی مختلف ساعات خوشی را به رقابت میگذرانند.
خطبه عقدی که در دل کوه خوانده شد
دل توی دلشان نیست و بهظاهر کمی استرس دارند. زهره و یاسر، زوج روشندلی که در این جمع هستند و قرار است تا چند دقیقه بعد خطبه عقدشان خوانده شود. زهره میگوید: «فکر نمیکردم یک روز مراسم عقدم با حضور این جمعیت عظیم برگزار شود. هیجانی دارم که قابل توصیف نیست. دستشان درد نکند، متولیانی که این شرایط را برای ما فراهم کردهاند.» شرکتکنندگان هم هیجانزدهاند و با حضور عاقد در جایگاه، همه موبایلبهدست میشوند تا این لحظه را ثبت کنند. روحانی شیرینبیان هم کمی با حاضران شوخی میکند و اندکی بعد خطبه جاری میشود. ساعت نزدیک ۱۳ است و سکوت مسیر منتهی به کوهپایه را صدای دست و شادی مهمانان توچال درهم میشکند و ناگهان نوای خنده و شادی همهجا طنینانداز میشود.
نظر شما